تاريخچه ي مختصري از مفهوم و پيدايش اعداد
ده ها هزار سال طول كشيد تا انسان توانست ، لنگان لنگان ، با شمردن آشنا شود 0 دوره هاي تكاملي بشر را ، در بسياري زمينه ها ، مي توان روي تكامل ، رشد و ياد گيري كودكان مشاهده كرد 0
البته در اينجا ، حركت بسيار تند است و كودك راه ده ها هــزارساله را ، در چند روز و چند هفـته و چنـد ماه مي پيمايد 0
كودك وقتي كه ، در يكي دو سال نخستين زندگي ، زبان باز مي كند ، خيلي زود معناي <<يكي >>و << دو>> تا را مي فهمد 0 ، ولي عددهاي بزرگتر از 2 ، ولو اينكه به تقليد از بزرگترها بر زبان بياورد ، درك درستي از معنا و مقدار آنها ندارد 0
اغلب وقتي كودك با چيزي مورد علاقه اش روبرو مي شود ، اگر بگويد << سه تا >> ، به معناي آن نيست كه مثلا سه تا آب نبات مي خواهد 0 منظور كودك از بيان واژه ي << سه >> ، به معناي << خيلي >> است 0
او مي خواهد بگويد ، من خيلي آب نبات مي خواهم 0 براي اين كودك ، 2، مرز شمار است و از آن بالاتر ، براي او به معناي << انبوهي >> از چيزهاست 0
انسان هم در طول تاريخ خود ، درست به همين گونه بوده است 0 جهانگرداني كه در همين سده هاي اخير ، به ميان مردم بومي بعضي از قبيله هاي دور افتاده رفته اند ، حكايت مي كنند كه بومي ها ، تا ، 10 ، را ( به كمك انگشتان خود ) مي شمرند ، ولي از آن به بعد دچار پريشاني مي شوند ، موهاي خود را مي كشند و ، سر انجام ، فرار مي كنند 0
اندكي بينديشيم ، ما هم عدد را ، اگر اندكي بزرگ باشد نمي شناسيم 0 ما عادت كرده ايم ، خيلي ساده و بدون فكر ، بنويسيم 247352 0 ولي اگر از ما بپرسند : يعني چقدر ؟ جوابي نداريم و در مي مانيم 0
يك ميليون درخت : جز اينكه جنگلي انبوه در ذهن ما مجسم شود ، تصور ديگري از يك ميليون درخت نداريم 0
پنج هزار و دويست كتاب : اگر كتابدار نباشيم و تجربه نكرده باشيم ، نمي توانيم مجسم كنيم ، براي پنج هـزار و دويست كتاب ، چقدر جا لازم است 0
چشم خود را ببنديد و پيش خود بگوييد : 3749 ، بلافاصله رقمهاي 3 ، 7 ، 4 و 9 از برابر ذهن شما مي گذرند . ولي براي كسي كه سواد ندارد و عدد نويسي نمي داند ، اين عدد قابل تصور نيست 0
احتمال دارد كه زماني و براي مردمي ، مرز شمار ، 12 ، بوده است ، بيشتر از 12 ، را نمي توانسته اند بشمارند 0 بعد از 12 ، براي آنها ، همه چيز تاريك و مبهم بوده است و از آن مي ترسيده اند ، هر وقت انسان از چيزي آگاهي نداشته باشد و معناي كاري يا حادثه اي را نداند ، دچار پريشاني مي شود ، بطور مثال تا زماني كه بشر معناي << خورشيد گرفتگي >> و << ماه گرفتگي >> و دليل آن را نمي دانست ، از آن وحشت مي كرد ، همينطور از عدد بزرگتر از 12 ، هم پريشان مي شد 0
حتي بعد ها هم كه با شمردن آشنا شدند ، 12 ، را << دو جين >> و 13 را << دوجين شيطاني >> مي ناميدند 0
بعضي پيش آمدهاي تاريخي هم به اين باور مردم كمك مي كرد : << يهـودا >> سيزدهمين يار مسيح بود كه به او خيانت كرد 0
آيا 13 عددي بد شگون است ؟ 13 ، با عدد هاي ديگر ، تفاوتي ندارد ، نه بهتر از آنهاست و نه بد تر ، 13 عددي طبيعي است ، بعد از عدد طبيعي 12 ، و قبل از عدد طبيعي 14 ، وهمچون عدد هاي اول ، تنها بر دو عدد مثبت بخش پذير است : يك و خودش 0
پس چرا برخي از مردم ، 13 را عددي بد شگون مي دانند ؟ البته تنها 13 نيست ، در طول تاريخ به عدد هاي زيادي بر مي خوريم كه در با ور ملتهاي مختلف ، برخي مثل 13 ، << بد شانسي >> مي آورند و برخي ديگر مثل عدد 7 ، << خوش شانسي >> 0
ريشه ي اين باور ها را بايد در ژرفاي تاريخ بشر همانطوري كه در بالا اشاره شد ، جستجو كرد 0
زماني << هفت >> ، به معنايِ << بسيار >> بوده است . وقتي در افسانه ها مي خوانيد ، شهر داراي هفت برج و بارو ، بود . به معناي آن است كه برج و باروهاي زيادي داشت 0
ضرب المثلي در زبان فارسي باقي مانده است كه مي گويد : << هفت بار گز كن ، يك بار پاره كن >> ، اين ضرب المثل را جايي به كار مي برند كه بخواهند در كاري دقت كنند . ( گز كردن يعني متر كردن ، گز واحد اندازه گيري طول از جمله طول پارچه بوده است ) 0 ولي منظور اين نيست كه براي پاره كردن پارجه بايد درست هفت بار آن را متر كنيم ، نه بيشتر و نه كمتر 0 منظور اين است كه بايد << خيلي >> دقت كنيم يا ضرب المثل << هقت نفر منتظر يك نفر نمي مانند >> به معناي آن است كه << تعداد زيادي را نبايد بخاطر يك نفر سرگردان كرد >> 0
گمان مي رود ، وقتي در افسانه هاي كهن ايراني ( و برخي از سرزمينهاي ديگر ) ، از << هفت اقليم >> و << هفت دريا >> و امثال آن سخن مي رود ، منظور << سرزمينهاي بسيار>> و<< درياهاي بسيار >> باشد 0
به نكتهي ديگري هم در باره ي عدد 7 بايد توجه كرد 0 اختر شناسانِ دوران باستان ( در ايران و بابل و مصر و چين ) از وجود 5 سياره آگاه بودند : تير يا عطارد ( مِركوري ) ، ناهيد يا زهره ( ونوس ) ، بهرام يا مريخ ( مارس ) ، برجيس يا مشتري ( ژوپيتر ) ، كيوان يا زحل ( شاتورن ) ، آنها هنوز نمي دانستند كه ، اين سياره ها ، به دور خورشيد مي چرخند 0 ولي ، اين 5 سياره بعد از خورشيد و ماه ، نمايانترين ستارگان آسمان بودند و با چشم بدون هيچ ابزاري ديده مي شدند 0 اين پنج سياره ، همراه با خورشيد و ماه ، نماينده ي بسياري از قدرتها بودند و چون روي هم ، 7 عدد مي شدند ، عدد هفت نوعي احترام و تقدس پيدا كرد 0
تنها عدد 7 نيست كه به معناي << بسيار >> به كار مي رفته است 0 نشانه هايي در اين باره ، در بيشتر زبانهاي زنده وجود دارد 0 << چلچراغ >> به معناي چراغي نيست كه درست چهل شعله دارد ، << چلچراغ >> يعني <<چراغي با شعله هاي بسيار >> 0
افسانه هايي در باره ي<< چهل طوطي >> و يا اصطلاحهايي مثل<< لباس چهل تكه >> از همين جا سرچشمه گرفته اند 0
همچنين << هـزار پا >> به معناي جانوري نيست كه درست 1000 پا دارد 0 << هزار پا >> يعني <<جانوري با پاهاي بسيار >> 0
اگر بخواهيم وارد مقوله ي عدد نويسي شويم ، مثنوي 70 من كاغذ شود ، كه در اين جمله نيز خود عدد 70 مرز شمار به حساب آمده است كه مربوط به زماني خاص است
تهيه كننده : عبدالرسول صابري
در زندگی انسان سه راه دارد: